محل تبلیغات شما



همین دختری که تو بی تفاوت از کنارش میگذری روزی آرِزویِ یک مَرد بوده اما خب قسمت یاری نکرده به رسیدنِشان همان دخترِ سبزه با چشم های بی روح و سرد که مانتویِ نخی ساده ای بر تن دارد و رژی کبود بر لبانش زده و از نظر تو اصلا جذابیت ندارد روزی قلبِ مردی را به آتش کشانده و او را شیفته خود کرده تمامِ دختران در زندگیشان روزی دنیایِ مردی بودند که به چشمِ آن مرد ملکه به حساب می آمدند هر دختری در این دنیا یک روزی یک جایی به قلبِ یک مرد زندگی میبخشد هیچوقت دیر نیست

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

يادداشت‌های يك دهه چهلی